توبه نصوح
نَصوح مردى بود شبيه زن ها، صورتش مو نداشت و اندامي چون زنها داشت و در حمام زنانه كار مى كرد. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش میکرد و هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر میساخت و كسى از وضع او خبر نداشت و آوازه تميزكارى و زرنگى او به گوش همه رسيده و زنان و دختران رجال دولت و اعيان و اشراف دوست داشتند كه وى آنها را دلاكى كند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در كاخ شاه صحبت از او به ميان آمد.
دختر شاه مايل شد كه به حمام آمده و كار نَصوح را ببيند. نصوح جهت پذيرايى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود ، سپس دختر شاه با چند تن از خواص نديمانش به اتفاق نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد . از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از اين حادثه دختر پادشاه در غضب شده و به دو تن از خواصش دستور داد كه همه كارگران را تفتيش كنند تا شايد آن گوهر ارزنده پيدا شود . طبق اين دستور مأمورين ، كارگران را يكى بعد از ديگرى مورد بازديد خود قرار دادند، همين كه نوبت به نصوح رسيد با اينكه آن بيچاره هيچگونه خبرى از آن نداشت ، ولى از ترس رسوايى ، حاضر نـشد كه وى را تفتيش كنند، لذا به هر طرفى كه مى رفتند تا دستگيرش كنند، او به طرف ديگر فرار مى كرد و اين عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقويت مى كرد و لذا مأمورين براى دستگيرى او بيشتر سعى مى كردند. نصوح هم تنها راه نجات را در اين ديد كه خود را در ميان خزينه حمام پنهان كند، ناچار به داخل خزينه رفته و همين كه ديد مأمورين براى گرفتن او به خزينه آمدند و ديگر كارش از كار گذشته و الان است كه رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه كرد در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست كه از اين غم و رسوايى نجاتش دهد . به مجرد اين كه نصوح توبه كرد، ناگهان از بيرون حمام آوازى بلند شد كه دست از اين بيچاره برداريد كه گوهر پيدا شد . پس از او دست برداشتند. و نصوح خسته و نالان شكر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت . او در این واقعه عیاناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبهاش ثابتقدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.
هر مقدار مالى كه از راه گناه تحصيل كرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند ، ديگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به كسى اظهار كند، ناچار از شهر خارج و در كوهى كه در چند فرسخى آن شهر بود، سكونت اختيار نمود و به عبادت خدا مشغول گرديد . اتفاقاً شبى در خواب ديد كسى به او مى گويد : ? اى نصـــوح ! چگونه توبه كرده اى و حال آنكه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئيده شده است ؟ تو بايد چنان توبه كنى كه گوشتهاى حرام از بدنت بريزد . ?
همين كه از خواب بيدار شد با خودش قرار گذاشت كه سنگهاى گران وزن را حمل كند و به اين ترتيب گوشتهاى حرام تنش را آب كند . نصوح اين برنامه را مرتب عمل مى كرد تا در يكى از روزها همانطورى كه مشغول به كار بود، چشمش به ميشى افتاد كه در آن كوه چرا میكرد. از اين امر به فكر فرو رفت كه اين ميش از كجا آمده و از كيست ؟ تا عاقبت با خود انديشيد كه اين ميش قطعاً از شبانى فرار كرده و به اينجا آمده است ، بايستى من از آن نگهدارى كنم تا صاحبش پيدا شود و به او تسليمش نمايم . لذا آن ميش را گرفت و نگهدارى نمود و از همان علوفه و گياهان كه خود مى خورد ، به آن حيوان نيز مى داد و مواظبت مى كرد كه گرسنه نماند.
خلاصه ميش زاد ولد كرد و نصوح از شير و عوائد ديگر آن بهره مند مى شد تا سرانجام كاروانى كه راه را گم كرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاكت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همين كه نصوح را ديدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شير مى داد به طورى كه همگى سير شده و راه شهر را از او پرسيدند. وى راهى نزديك را به آنها نشان داده و آنها موقع حركت هر كدام به نصوح احسانى كردند و او در آنجا قلعه اى بنا كرده و چاه آبى حفر نمود و كم كم در آنجا منازلى ساخته و شهركى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و رحل اقامت افكندند و نصوح بر آنها به عدل و داد حكومت نموده و مردمى كه در آن محل سكونت اختيار كردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگريستند.
رفته رفته ، آوازه خوبى و حسن تدبير او به گوش پادشاه آن عصر رسيد كه پدر آن دختر بود . از شنيدن اين خبر مشتاق ديدار او شده ، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت كنند. همين كه دعوت شاه به نصوح رسيد، نپذيرفت و گفت : من كارى و نيازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست . مأمورين چون اين سخن را به شاه رساندند، بسيار تعجب كرد و اظهار داشت حال كه او براى آمدن نزد ما حاضر نيست ما مى رويم كه او را و شهرك نوبنياد او را ببينيم .
پس با خواص درباريانش به سوى محل نصوح حركت كرد، همين كه به آن محل رسيد به عزرائيل امر شد كه جان پادشاه را بگيرد، پس پادشاه در آنجا سكته كرد و نصوح چون خبردار شد كه شاه براى ملاقات و ديدار او آمده بود ، در مراسم تشييع او شركت و آنجا ماند تا او را به خاك سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت ، اركان دولت مصلحت ديدند كه نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان كردند و نصوح چون به پادشاهى رسيد، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملكتش گسترانيده و بعد با همان دختر پادشاه كه ذكرش رفت ، ازدواج كرد و چون شب زفاف و عروسى رسيد، در بارگاهش نشسته بود كه ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل ، ميش من گم شده بود و اكنون آن را نزد تو يافته ام ، مالم را به من رد كن . نصوح گفت : چنين است . دستور داد تا ميش را به او رد كنند، گفت چون ميش مرا نگهبانى كرده اى هرچه از منافع آن استفاده كرده اى ، بر تو حلال ولى بايد آنچه مانده با من نصف كنى . گفت : درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غير منفول را با او نصف كنند.
آن شخص گفت : بدان اى نصوح ، نه من شبانم و نه آن ميش است بلكه ما دو فرشته براى آزمايش تو آمده ايم . تمام اين ملك و نعمت اجر توبه راستين و صادقانه ات بود كه بر تو حلال و گوارا باد ، و از نظر غايب شدند .
-----------------------
هر اتفاقی که می افته به نفع شماست
بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد
فلسفه چهارشنبه سوری به روایت شاهنامه فردوسی
این کلمه زیبا را به خاطر بسپار
آیا می خواهید در یک دقیقه به آرزوی خود برسید؟
تمام اتـفاقات بـدن در طول بیست و چهار ساعت شبـانه روز
نامه زیبا و آموزنده آبراهام لینکلن به معلم پسرش
جملات سیزده گانه جادویی گابریل گارسیا مارکز
پنج مانع برای نرسیدن به آرزوها
چهارده قانون برای اینکه خودتان باشید
متشكرم كه پارهای از زندگی من شده ای
ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها
نامه ای از گابریل گارسیا مارکز
به بهانه یلدایی ترین شب بی دلی
مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم
توصیه برایان دایسون برای داشتن زندگی خوب
پنج خاصیت وجود دارد که اگر به دستشان بیاوری تمام عمرت به آرامش می رسی :
چرا بعضی افراد همیشه موفق هستند؟
باید ها و نباید های 3 گانه زندگی
لذت بخش ترین ها از دیدگاه چارلی چاپلین
زیر گنبد کبود جز من و خدا کسی نبود
هر اتفاقی كه میافتد به نفع ماست
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
سخنان امام حسين (ع) در روز عاشوراء
امام حسین (ع) در کلام دکتر علی شریعتی
حرف ها دارم اما ... بزنم یا نزنم ؟
گاهی به نگاهمان نگاهی بیندازیم
ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها
30 بلایی که نباید سرخودتان بیاورید !!!
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
پانزده درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی دهند
جملاتی عمیق برای اعتماد به نفس در زندگی
نخواهیم فهمید زندگی را اگر .....
راهکارهایی برای خروج از بحرانی به نام عصبانیت
لذت بخش ترین ها از دیدگاه چارلی چاپلین
چگونه بیشترین لذت را از زندگی ببریم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
توصیه برایان دایسون برای داشتن زندگی خوب
چیز هایی که خدا قول داده و نداده
بزرگ , متوسط , کوچک , شما کدام هستید ؟
باید ها و نباید های 3 گانه زندگی
نامه آبراهام لینکلن به معلم فرزندش
یالوگ های ماندگار سینمای ایران
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
سی کار در سی ثانیه برای کامیابی
برای هر روز از ماه یک راز وجود دارد ...
جملات عارفانه دکتر شریعتی در مورد عشق
چه كسی می گوید كه گرانی شده است؟
شاید این فواره از اوج به زیر افتادست!
خوشبخت ترین فرد کسی است که بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد
در مقابل چـــــی ، مثل چــــی باش?؟
صد راه حل فرار از خستگی و سستی در زندگی
داستان کوتاه جوجه عقاب اثر گابریل گارسیا مارکز
پرسیدم..... ، چطور ، بهتر زندگی کنم
آدم های بزرگ،آدم های متوسط،آدم های کوچک
جاده خوشبختی شما از اینجا می گذرد ؟! دیدگاه واقعی
ده راه ساده برای تبدیل جهان به مکانی بهتر
جملات عارفانه دکتر شریعتی در مورد عشق
داستان قاضی القضات شدن شیخ بهایی
پانزده درس زندگی كه در هیچ مدرسه ای یاد نمیدهند
دستورالعمل های ساده برای یک زندگی رؤیایی
وقت اضافی برای خدا.حتما بخونید...
داستان آموزنده کشیش و اضطراب در هواپیما
بهترین لحظات زندگی از دید چارلی چاپلین
چه كسی می گوید كه گرانی شده است؟
10 درس شگفت انگیز از رندگی انیشتین
این کلمه زیبا را به خاطر بسپار
جملاتی منتخب از کتاب لطفا گوسفند نباشید 3
جملاتی منتخب از کتاب لطفا گوسفند نباشید2
جملاتی منتخب از کتاب لطفا گوسفند نباشید1
باید و نبایدهای سه گانه در زندگی
این داستان زیبا را تا آخر بخوانید
محصولی که چیزی از آن کم نمی شود
چه کسی می گوید که گرانی اینجاست
نکات جالب در مورد تاریخ ایران باستان
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
کشف یک معجزه الهی توسط دانشمند آمریکایی
دختری که ۵ دقیقه جهان را به سکوت واداشت
اميد بخش ترين آيه قرآن طبق سخن امام علي(ع) كدام است؟
نکته هایی زیبا برای زندگی زیبا
فرمایش امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر
پانزده روش فکر کردن افراد موفق
متنی از کتاب یک عاشقانه آرام اثر نادر ابراهیمی
سه گفته از استیو جابز مدیر سابق شرکت اَپِل
انسان فواره ای است که از قلب زمین عصیان می کند
حقایقی زیبا و آموزنده در مورد زندگی
متنی زیبا که ارزش دوباره خواندن را دارد
سروده ای زیبا از حاج محمد تقی فصیح الملک مشهور به شوریده شیرازی
خداوند بينهايت است و لامکان و بي زمان
هفت جا ، نفس خويش را حقير ديدم
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
حقيقتي کوچک براي آناني که مي خواهند زندگي خود را 100% بسازند!!!
داستان زیبای روسپی و راهب از پائولو کوئیلو
انسانی که تنها یک روز زندگی کرد
تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
توسط دوستاتون خورده می شید یا دشمناتون
نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
اصول موفقیت از دیدگاه بیل گیتس
نامه چارلی چاپلين به دخترش جرالدين
يکشب دلي به مسلخ خونم کشيد و رفت
چه زماني نبايستي تصميم گيري كرد
چند نكته در رابطه با تصميم گيري
راهبردهاي اجتناب از تصميم گيري
احساسات و تفكراتي كه مانع تصميم گيري صحيح شده و ايجاد ترديد ميكنند
ای عاشقان ای عاشقان من پیر را برنا کنم
تن رهاکن در طریق عاشقی تا جان شوی
جان چه باشد گر نباشد عاشق جان پروری
شبی در خواب دیدم مرا می خوانند
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
سيزده نكته مهم زندگي و عشق از گابريل گارسيا ماركز
پنج قانون خوشبختي را به خاطر بسپاريد
چهار روش حیرت انگیز جذب کردن دیگران
ما میگوییم حقیقت را دوست داریم اما اغلب چیزهایی را که دوست داریم، حقیقت می نامیم.
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
براستی چه زیبا و پر احساس خداوند این جهان را آفرید
در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند
جملات بسيار زيبا مفيد و تاثير گذار
پنج قانون خوشبختي را به خاطر بسپاريد
کلمه ها بر احساسها و اندیشه ها تاثیر می گذارند
هیچ وقت از خودت پرسیدی ؟ قیمت یک روز زندگی چنده؟
به راحتی میشه ولی..............
بیست نکته ی اساسی که احترام شما نزد دیگران را بیشتر می کند
تصاویر ماهواره ای از رنگارنگ ترین نقاط کره زمین
آیا شما هم برای حفظ آبروی دیگران چنین کاری می کنید؟
اسرا ازل را نه تو دانی و نه من
ده نگرش که مانع پیشرفت در زندگی می شود
نکات مهمی که باید در زندگی رعایت کنید
ده درس شگفت انگیز از زندگی انیشتین
سیزده نکته مهم زندگی و عشق از گابریل گارسیا مارکز
شصت نکته خواندنی پیرامون ازدواج
متن کامل سرود ای ایران و تاریخچه
چهار جوابی که زاهد را تکان داد
آسوده کسی که در کم و بیشی نیست
دعای مکارم الاخلاق (زیباترین دعا) 1
اوصاف پارسایان از نگاه علی (ع)3
حاصل عمر گابريل گارسيا مارکز در 15 جمله
چند کلام دلنشین از دالایی لاما
ترجمه آهنگ ان شاء الله ماهر زین
دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
داستان زیبای روباه از کتاب شازده کوچولو/آنتوان دوسنت اگزوپری/بخش پایانی
داستان زیبای روباه از کتاب شازده کوچولو/آنتوان دوسنت اگزوپری/بخش اول
یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت
سخن از رفتن نیست ، ما همه مهمانیم
نکات مهم زندگی از زبان پرفسور اچ جکسون
برا اونایی که حوصله خوندن قصه خاطره انگیز ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی رو دارن
هیچ وقت ، هیچ چیز را بی جواب نگذار!!!
سخنان بزرگان ، جملات حکیمانه و پند های زیبا - بخش سوم
سخنان بزرگان ، جملات حکیمانه و پند های زیبا - بخش دوم
سخنان بزرگان ، جملات حکیمانه و پند های زیبا - بخش نخست
دنیا بیستون است، اما فرهاد ندارد
سخنان پر رمز و راز ارد بزرگ بخش سوم
سخنان پر رمز و راز ارد بزرگ بخش دوم
سخنان پر رمز و راز ارد بزرگ بخش نخست
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد
سنگی مغرور با چشم هایی از عقیق
گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا
داستانی عبرت آموز در مورد خرافات
چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است
تکرار این جملات عاشق ترتان می کند
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
صد خصوصیت رفتاری بین افراد موفق
هفت شتباه که شما باهوش ها انجام می دهید
حکایت خسارت دیدن از کتاب گلستان سعدی
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
سرباز و نجات دوست در حال مرگ از باتلاق
كوهنورد ناامید و طناب گره خورده
داستان تار عنکبوت و تنها راه نجات از جهنم
به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم
فرود فرشته ها در دو خانواده ثروتمند و فقیر
شکایت آدم از پروردگار در مورد شیطان و عنایت توبه
شکایت گنجشک پیش خدا از خراب شدن خانه اش
راهب و سامورایی و نشانه بهشت و جهنم
امیرکبیر و ماجرای نکوبیدن آبله و مرگ دو بچه
داستان چنگیزخان مغول و شاهین پرنده
در طوفانها لبخند را فراموش نكنید
خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می بر
چگونه جهنم را پر نگه مي دارند ؟
چهار جوابی که زاهد را تکان داد
درسی بزرگ از دونده ای که آخر شد
حتی زمانی که تردید داریم قلب ما در یقین است
سعي کن دست کم نصف ماه رو زندگي کني
هرچه را که در زندگی به دانستن آن نیاز داشتم از کشتی نوح آموختم:
صحبت زیبای قهرمانی که اشتباهی به ایدز مبتلا شد درمورد خداوند
چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
دست خط اميركبير خطاب به ناصرالدين شاه
از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟
1271157 بازدید
131 بازدید امروز
747 بازدید دیروز
2290 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian