×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

گل واژه

کشکول

× گلچینی از مطالب زیبا
×

آدرس وبلاگ من

rahajavid.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/rahajavid

قصه برگ و باد

قصه برگ و باد ( خدا )

 

آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها


تنها برگی روی شاخه ش مونده بود میون برگا

****

یه شبی درخت به برگ گفت:کاش بمونی در کنارم

 

آخه من میون برگا فقط تنها تو رو دار

****

وقتی برگ درختو می دید داره از غصه میمیره

 

به خدا راز و نیاز کرد اونو از درخت نگیره

****

با دلی خرد و شکسته گفت نذار از اون جداشم

 

ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم

****

برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا می گفت

 

غافل از این که یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت

****

 باد اومد با خنده ای گفت:آخه این حرفا کدومه؟

 

با هجوم من رو شاخه عمر هر دو تون تمومه

****

یه دفه باد خیلی خشمگین با یه قدرتی فراوون

 

سیلی زد به برگ و شاخه تا بگیره از درخت جون

****

ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبید و چسبید

 

تا که باد رفت پیش بارون بارونم قصه رو فهمید

*****

بارون گفت با رعد و برقم می سوزونمش تا ریشه

 

تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه

****

ولی بارونم مثل باد توی این بازی شکست خورد

 

به جایی رسید که بارون آرزو می کرد که میمرد

****

 برگ نیفتاد و نیفتاد آخه این خواست خدا بود

 

 هر کی زندگیشو باخته دلش از خدا جدا بود...

****

 

یکشنبه 9 بهمن 1390 - 8:22:46 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://sheraz.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 9 بهمن 1390   9:01:15 AM

مطلب ها پر مفهوم وزیبایی می گذارید ممنون

آخرین مطالب


الفبای زندگی


برایت من خدا را آرزومندم


هر اتفاقی که می افته به نفع شماست


صد حقیقت بسیار زیبای زندگی


برای هرروز رازی از عشق


مناجات علی در مسجد کوفه


بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد


فرشته ای به نام مادر


قطاری به سوی خدا


صادق باشیم یا بازیگر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

1276901 بازدید

207 بازدید امروز

234 بازدید دیروز

1495 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements