پنجره و آينه

روزی یک جوان بسیار ثروتمند نزد یک خاخام رفت واز او خواستار نصیحت شد خاخام وی را به طرف پنچره برد واز او پرسید: شما از میان این شیشه چه میبینید ؟
مردمی را میبینم که میروند ومی ایندوکوری را میبینم که در جاده ای در حال گدایی میباشد
در ان جا بود که خاخام یک اینه بزرگ به جوان نشان دادو مجددا از او سئوال کرد حال به من بگو در این ائینه چه میبینی
چهره خودم را در ان میبینم

و حال دیگر ان مردم را نمی بینید شما متوجه هستید که پنجره وائینه هر دو از یک ماده یعنی شیشه ساخته شده پوشش نازک نقره ای به کار رفته چیزی بجز خودت رادرا ن نمیبینی حال بایستی هر دوی این شیشه هارا باهم مقایسه کنی
دیگران را در ان دیده و به خاطر ایشان احساس همدردی میکنی اما وقتی پوشیده از نقره هست یعنی غنی و فقط خودت را در ان می بینی وقتی فرد ازشمند خواهی بود که شهامت زدودن ان پرده نقره ای رااز جلوی چشمانت داشته باشی در ان صورت قادر خواهی بود تا به مردم عشق بورزی

پائولو کوئیلو

شنبه 18 تیر 1390 - 12:42:30 PM